درک و دوست داشتن در دنیای خودمان

ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه،
تا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش و نمیتونست حرفشو بگه
دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم.
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو.
اینقدر بالا پایین پرید، خسته شد خوابید.
دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب. ولی الان چند ساعته بیدار نشده.
یعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو، قهر کرده خودشو زده به خواب...!
این داستان رفتار ما
با بعضی آدمای اطرافمونه.
دوستشون داریم و دوستمون دارند، ولی اونارو نمیفهمیم؛
فقط تو دنیای خودمون و با ذهنيت خودمون، داریم بهترین رفتار رو با اونا میکنیم،
ميفهمي! توي دنياي خودمون!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : شنبه 4 بهمن 1393برچسب:, | 15:14 | نويسنده : |