به وبلاگ من خوش آمدید
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان mojdarua و آدرس darua.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
با معرفت و رو راست بودن(الزاما) نشانه علاقه و محبت نیست.بی جنبه نباش
سـرمو بـالا مـيگيرم
اونـي که ريـختم زيــر پات غـــرورم بود،
اوني که شـکست دلـم
سـرمـو بالا مـيگيرم
عـزت نفـسمــو هم بهت دادم
مـثل هـميشه
دلـمو بشکــــنی
فـــداي احـــساس پاکــــم
غـرورمـو ريـختم زيـر پـات؟
ارزونـي تـموم لحـظه هايي که دوســتت داشتم
مـن دار و نــدارمو گــذاشتم
هــمه ي بــرگـه هاي دلـمو رو کـردم
نـباختــم بـريدم
خــوشحـالم از ايـن هـمه احـساس بـي دريــغ خـودم
سرمـو بالا مـيگيرم....... اگه یکروز تنهام بزاری و بری.....
عشق من ساناز خانم
جون من ساناز خانم
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺣـــﺎﻣِـــﺪ ﭘَــﻬــﻼﻧـــــهههههههه
اهنگ زیباییه
من مسئول و جوابگوی کارهای خودم هستم ولی مسئول برداشت منفی یا....شماها نیستم .پس هرکسی بدون هماهنگی من یا نفسم ویا دوستانم توهینی و یا خودشیرینی و یا.... در وبش قرار بده ...پسر خاله وبشو هک میکنه مواظب مطالب وبتون باشین
یکی نیست اینارو ب خودم بگه .... خخخخخ
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم و وختی میرم خونه عربده بکشم عیاااااال ! بعد زنم خودش بره کمربندو بیاره بگه عاغامون بگیر بزن سیاهو کبودم کن ، تو نزنی کی بزنه ؟؟؟
بعد منم بگم پاشو ضعیفههههه شووووما تاج سره مایییییی ...
یکی از فانتزیام اینه که یه زن بگیرم اسمش ستاره باشه بعد سرش یه هوو بیارم اسم اونم ستاره باشه بعد برم یه گوشه ی اتاق بیخیال بشینم و جنگ ستارگان ببینم !
یکی از فانتزیام اینه که توی زمستون با مخاطب خاصم ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺰﺍﺭم و ﻟﭙﺎﺵ ﯾﺦ ﺑﺰﻧﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﮐﺶ ﺑﺰﻧﻢ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺩﺭﺩﺵ ﺑﮕﯿﺮﻩ …ﻋﺎﯼ ﺣﺎﻝ میده ، ﻋﺎﯼ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ !
یکی از فانتزیام اینه که بعد یه شکست عشقی انقد تو کافی شاپ بشینم که صاحبش بیرونم کنه بعد منم بهش بگم : باشه ! همه منو بیرون کردن … یکی از قلبش یکی هم از کافی شاپ بعد اونم با یه حالت خسته ای یه چک بخوابونه تو صورتم که تا افق بندری برم ! (مدیونین اگه فک کنین عشقم بندریه)
یکی از فانتزیام اینه که مخاطب نیمه خاصم بهم ﺑﮕﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭘﺎﺷﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺳﻔﺮ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ! ﮐﺠﺎ ﺑﺮﯾﻢ ؟ ﺑﮕﻪ : ﺷﻤﺎﻝ ﻋﺰﯾﺰﻡ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ : ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ بریم ﻓﻘﻂ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ شلوار ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺨﺮﻡ تا بعضیا نگن شلوارش مث شلوار کردیه … ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ : ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺘﯿﭙﯽ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ : ﻧﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺮﻡ … ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ : ﺍﻩ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺩ … ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ : ﺳﺮ ﻣﻦ ﺩﺍﺍﺍﺍﺩ ﻧﺰﻥ ﺍﺻﻦ ﻧﻤﯿﺎﻣﺎﺍﺍﺍﺍ … ﺍﻭﻧﻢ ﺑﮕﻪ : ﺧﻔﻪ ﺷﻮﻭﻭﻭ ﮐﺜﺎ....آشغا. …
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺩﻋﻮﺍﻣﻮﻥ ﺷﺪ ، ﺑﻘﯿﺸﻮ ﺑﻌﺪﺍ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ !
الان ﺑﺮﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻪ !!! اصن ﺑﻪ ﭼﻪ ﺟﺮاﺗﯽ ﺳﺮ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﻧﻪ ؟؟؟
فانتزی های ذهن من :
وقتی تنها میشی عشقتو از اینترنت دانلود کنی …
روزا که پشه ها خوابن بری بالا سرشون ویز ویز کنی
موهاتو بزنی قهر کنه درنیاد …
از خودت فرار کنی گم شی …
برق بره با بزرگترش بیاد …
اشتهات کور شه ببریش مدرسه نابینایان !
محبت و دوست داشتن زیباست و عشق زیباتر
ولی حواسمان باشد توقع و انتظارات بیجا را قاطی این زیباییها نکنیم
در غیر اینصورت بجای زیبایی ،،،، غصه و کینه و کدورت جای انها را میگیرد
تـمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که
ترازو بر می داریم می افتیم به جان دوست داشتنهایمان
انـدازه مـی گـیـریم!
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـیم !
مقـایـسـه مـی کـنـیم !
و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـمان بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشتیم ،
یا زیـادتـر گذشـتـ کردیم ،
یا زیـادتـر بـخـشـیـدیم ،
به قـدر یـک ذره ،
حتی یک ثانیه !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که بعضی وقتهامتاسفانه فکر میکنیم همان عشقه
وکنترل خشم در ادامه پست
باخود هر روز عهد می بندم که
در تلاش باشم به چشمانم بیاموزم فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد
و باخود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا محبت هایم را ذخیره نکنم
واین عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
«خوشحالم که ﻫﺴﺘﻳﺪ»
دل بــســـپــار...
به آتشی که نمى سوزاند
" ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را
نهنگی که نمیخورد
"یونس"را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ”قدمی بردار"...
من گرفتار سنگینی سکوتی هستم که گویا قبل از هر فریادی لازم است
سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست
هزار شاکی خودش داره
خودش گیره گرفتاره
همون بهتر که ساکت باشه این دل
جدا ازاین ضوابط باشه این دل
از این بدتر نشه رسوایی ما
که تنها تر نشه تنهایی ما
کسی جرمی نکرده گر به ما این روز ها
عشقی نمی ورزه
بهایی داشت این دل پیش ترها
که دراین روز ها نمی ارزه
که کار ما گذشته از شکایت
هنوز هم پایبندیم در رفاقت
ﺩﻟــــــــــــــــــﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ، ﺳـــــــــــــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﺑـــــــــــــﺎﻻ !.. ﺗﻼﻓﯽ ﻧﮑﻦ ، ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻥ ، ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺵ. ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ؛ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ، ﮔﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺰ ﺍﺳﺖ .. ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺪﺍﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ، ﻣﺒﺎﺩﺍ ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺎﺩﯾﺶ، ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ… ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ. ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻦ،ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ !.. اگر حق با توست خداجوابش راخواهد داد.
اهای دختر خـــــــــــــــــــــــــــانوم
ﺑﻴﺎ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ ﺭﺍﺯﻯ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﻳﻢ:
توییکه میگی لج کنی ی دنیا حریفت نیست گوش کن
ی دنیاهم حریف منطق و مردونگی من نیست
ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦﻓﻘﻂ ﺑﻠﺪﻧﺪ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺑﺎﺯﻳﻬﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍﭘﺮﺕ ﮐﻨﻨﺪ!ﭘﺴﺮﻫﺎ ﺍﺷﮏ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻨﺪ ﻣﺮﺩﻳﺸﺎﻥ ﺯﻳﺮ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﺮﻭﺩ!!!
ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻯ /?? ﺗﻪ ﺻﺪﺍﻳﺶ , ﮔﺮﻳﻪ ﺍﻯ ﺑﻰﺻﺪﺍﺳﺖﺑﺎ ﻳﮏ حرف منطقی ﺳﺎﺩﻩ ,ﻗﻠﺐ ﻫﺮ ﻣﺮﺩﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﺪﺳﺖﺍﻭﺭﺩ .
ﻧﮕﺎﻫﺶﮐﻦ ???ﻭﻗﺘﻰ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖﻭﻗﺘﻰ ﻣﺮﻳﺾ ﺍﺳﺖﻭقتی ﺩﻟﺴﻮﺯﻯ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻧﻴﺴﺖ .!!!
ﭘﺪﺭﺕ ﻭﻗﺘﻰ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﻴﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﭘﻴﺮﺍﺳﺖ !!ﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻰﻣﻴﺪﺍﻧﻢ ﺟﺮ ﺯﻧﻰ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪﺑﻰ ﻣﻌﺮﻓﺘﻨﺪﺣﺮﻑ ﺑﺪ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪﺑﺎﺯﻯ ﺑﻠﺪ
ﻧﻴﺴﺘﻨﺪﺍﻧﻬﺎ ﺗﻘﺼﻴﺮﻯ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪﮐﺴﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺗﻮ ﻧﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩﻩﮔﻞ ﺳﺮ , ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﻳﺶ ﻧﺰﺩﻩﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻧﺒﻮﺳﻴﺪﻩﺍﻭ ﺑﺠﺎﻯ ﺑﻮﺳﻪ , ﺳﻴﻠﻰ
ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ .ﻳﺎﺩﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻣﺮﺩﺑﺎﻳﺪ ﻗﻮﻯ ﺑﺎﺷﺪﺩﺧﺘﺮﮎ ...ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻧﻤﻴﺸﮑﻨﻨﺪﻣﮕﺮ ...ﺑﺪﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﮐﻰ ...ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﺎﯼ
ﻇﺮﯾﻒﻭ ﺩﺧﺘﺮﻭﻧﺖﭘﺴﺮﻭﻧﻮﺍﺯﺵ نکردی ﺑﺎ ﺯﺑﻮﻥ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺩﻝﻣﺮﺩﻭﻧﺸﻮ نشکن
به عشقت تکیه کن نوازشش کن ...البته بعداز اینکه بهش اعتمادکردی...اعتماد تو یه روز دو روز بدست نمیاد
نگم سالها بلکه ماهها باید کسیو امتحان کرد تابتونی بهش تکیه کنی
هیچ کس به دیوار تازه رنگ زده تکیه نمیکنه چون لکه ننگ و رنگ ان تا اخر عمر روی لباس میمونه
ﺑـﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﮐﻪ ﺑـﺨـﻮﺍﻫـﻲ ﺗـﻜـﻴـﻪ ﻛـﻨـﻲﺑـﺎﻳـﺪ ﺟـﺴـﻤـﺖ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺍﻭ ﻫـﺪﻳـﻪ ﻛـﻨـﻲﻃـﻌـﻤـﺶ ﺭﺍ ﻛـﻪ ﭼـﺸـﻴــﺪﻣـﺜـﻞ ﺁﺩﺍﻣـﺲ ﺗـﻒ
ﻣـﻲ ﻛـﻨـﺪ ﻛـﻒ ِ ﺯﻣـﻴـﻦﺑـﺎﺯ ﻣـﻲ ﭼـﺴـﺒـﻲ ﺗـﻪ ﻛـﻔـﺶ ﻋـﺎﺑـﺮﻱ ﻋـﺎﺷـﻖ ﭘـﻴـﺸـﻪﺍﺯ ﺩﻟـﺖ ﻛـﻪ ﺧـﺒـﺮ ﻧـﺪﺍﺭﻧـﺪﻧـﻨـﮓ ِ ﻫـﺮﺯﮔــﻲ ﻣـﻲ
ﺑـﻨـﺪﻧـﺪ ...
واما تو ﺁﻗـﺎ ﭘـﺴـﺮﻱ ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧـﺘـﺮﺕ ﻣـﻴـﮕـﻲ : ﻣـﻦ ﺗـﺎﺁﺧـﺮﺵ ﺑـﺎﻫـﺎﺗـﻢﻣـﺮﺩ ﺑـﺎﺵ ﺑـﮕـﻮ ﺁﺧـﺮﺵ , ﺗـﺎ ﻣـﻮﻗـﻊ ﺑـﺴـﺘـﻦ ِ
ﻛـﻤـﺮﺑـﻨـﺪﺗـﻪ
امروز کارد میوه خوری انگشتمو برید.با انگشت زخمی اینارو تایپ کردم . خدا کنه بدرد کسی بخوره
حضرت علی (ع) : وقتی سگی را دیدید که با دهن آلوده به ماست از خانه خارج شدوداخل خانه ظرف ماست را نصفه نیمه یافتید بطور یقین نگویید آن سگ نصف این ماست را خورده و زمین ریخته ، شاید آن سگ از جای دیگه دهنش ماستی شده و ظرف ماست به دلیل دیگه نصفه و نیمه شده
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی روبرویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که خیلی، گرچه می دانی که نیست
شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
اصن تو مال من من مال تو ... چطوره؟
اصلا قرار نیست کـــه سرخم بیاورم حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم تا روی زخمهـــای تـــو مرهم بیـاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم امّا نشد کــــه شعــــر مجسم بیــــاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل می شد تــــو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت میخواستم برای تــــو مریـــــم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و باران عاشقانـــه ی نم نم بیاورم
کلّــی قرار با تــــو ولی بی قرار من اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم باعث شود بـــه زندگیت غـــــم بیــاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم عمراً دوباره رو به جهنّـــــم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق از زیــــر سنگ هم شده٬ آدم بیــــاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت یا باز هـــم بهــــانه ی محکم بیاورم؟
بی محلی کردن به کسی که دوستش داری سخت ترین کار دنیاست
هیچ وقت آرزو نکن دنیا مال تو باشه آرزو کن کسی که دنیای توست مال کسی نباشه
بهانه گیر زبان نفهم ! دلم را میگویم ! آخر تو را از کجا برایش بیاورم
کاش ی موئسسه برای احساساتمون بود اسمشم میگزاشتن کانون فرهنگی آموزش ( بغل چی )
بهم گفت خب بیا دوست معمولی باشیم . ترجمه : خداحافظ
خوابیدی؟ ترجمه : نیاز دارم باهات حرف بزنم
چه لذتی داره دست به موهات بکشم . این ترجمه نداره خب هوس کردم
گفتم به وصل جانان آيا شود رسيدن ....... گفتا به جستجويش بايد به سر دويدن
گفتم چگونه با او در خلوتي نشستن ........گفتا که دست الفت بايد ز خود کشيدن
گفتم چگونه چيدن گل را ز باغ حسنش ........ گفتا چو بلبل از باغ گل ديدن و نچيدن
گفتم چه چاره بايد در بي وفايي يار ............. گفتا که صبر کردن يا پيرهن دريدن
گفتم چگونه او را آگه کنم ز عشقم ............ گفتا که قيد صحبت از ماسوا بريدن
گفتم چگونه باشد بر دامنش بيفتم ............ گفتا که از ره دور قانع بشو به ديدن
گفتار را در عالم کردار کن عــــــــزیزم .......... آخر فضيلتي نيست در گفتن و شنيدن