ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ
ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻣﻦ
را ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﻨﺪ
ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻫﺎﺷﺎﻥ
ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻢ
ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﺷﺎﻥ را ﺳﺎﺩﻩ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽ ﺯﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻬﺰﺍﺀِ ﻗﻬﻘﻬﻪ ﻫﺎﺷﺎﻥ
ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖِ " ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ "
ﻫﺎﺷﺎﻥ
ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﺎ ﻭ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎﺷﺎﻥ ...
ﺻﺒﻮﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻃﺎﻗﺘﻢ ﻃﺎﻕ ﺷﻮﺩ
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﭘﺸﺘﻢ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﯽ ِ ﺩﻧﯿﺎﺷﺎﻥ

نظرات شما عزیزان:

reza

ساعت1:13---29 شهريور 1394

دخترکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
دخترک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از دخترکش ناامید شده
اما دخترک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت:
بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد ...

reza

ساعت1:03---7 شهريور 1394

 

لیلا

ساعت12:44---30 مرداد 1394

http://ahoonavaz.loxblog.com/

ففف

ساعت12:27---30 مرداد 1394

[وب سایت]

سلام میشه لینک نسخه اصلیشو بفرسی برام؟
پاسخ:باشه ميفرستم بع وبتون

لیلا

ساعت12:23---30 مرداد 1394

[وب سایت]

سلام خوبی ببخشید من نسخه اصلی این کلیپ رو میخوام میشه بهم بدی
پاسخ:باشه لينكشو ميفرستم به وبتون
پاسخ:ادرس وبتونو ندادين

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: